چگونه سالم زندگی کنیم (زنجیر عشق)

اینجا مکانی برای همه است تا بیاموزیم چگونه سالم و آرام زندگی کنیم.فرصتی برای آرامش و رهایی.

چگونه سالم زندگی کنیم (زنجیر عشق)

اینجا مکانی برای همه است تا بیاموزیم چگونه سالم و آرام زندگی کنیم.فرصتی برای آرامش و رهایی.

پذیرش

سلام به دوستان عزیز

با عرض پوزش فراوان از تاخیر.این روز ها به قدری فشار کلاس ها زیاد شده که فرصت نمی کنم اینجا رو آپ کنم.


در ادامه بحث آرامش امروز میخوام در مورد پذیرش صحبت کنیم.پذیرش اصلا چی هست؟پذیرش شاید در کلام و گفتار خیلی ساده و قابل هضم باشه اما در عمل کار چندان ساده ای نیست.البته اکثر ما تفکر درستی از پذیرش واقعی نداریم.پذیرش در واقع پذیرفتن لحظه اکنون هست به هر شکلی که هست.بد یا خوب همانگونه که هست .پذیرش یعنی جاری بودن در  هوشیاری لحظه و پذیرفتن هر آنچه که در حال وقوع هست.عمده مشکلات ما از جایگاهی میاد که ما میخوایم همه چیز رو کنترل کنیم.میخواهیم همه چیز رو ما نعیین کنیم و ما شکل بدیم و وقتی که مسایل و خود زندگی از دست ما خارج میشه و یا مطابق میل ما پیش نمیره آشفته میشیم و حالمون بد میشه.ذهن در تمام لحظات با وضع قوانین ذهن ساخته و مصنوعی قصد کنترل ما رو داره تا به شکلی که اون میخواد ما همیشه اسیر و گرفتار منیت ها و تصورات غیر واقعی و مجازی ذهنمون باشیم.اولین  گام اینه که درک کنیم و فقط آگاه بشیم که ذهن چه عملکردی داره.که ما رو به سمت خشم و درد و قضاوت و کنترل میبره.قرار نیست که اجی مجی کنیم و با جادو  کاری انجام بدیم.کافیه صبور باشیم و فقط آگاه باشیم که داریم کنترل میکنیم که داریم دست و پا میزنیم و گرفتار ذهن هستیم.این قدم اول هست .بدون اینکه باهاش بجنگیم یا پسش بزنیم یا خودمون رو قضاوت کنیم و سرکوفت بزنیم که چرا اینجوری هست فقط کافیه آینه ای باشیم برای خودمون که ببینیم کجا هستیم و در چه حالی هستیم.اینکه بدونیم داریم چکار می کنیم و ذهن ما داره چه میکنیم و میخوایم هکه چیز مطابق میل ما و کنترل ما باشه کافیه.اول بپذیریم که این ما هستیم با این عملکردهایی که ذهن خود ساخته به ما تحمیل کرده  و قرار هم نیست یک شبه به فضای پذیرش برسیم.بلکه باید قدم به قدم جلو بریم.همونطور که گفتم قدم اول آگاهی هست به این چیزی که هست و فعلا نمیخوایم کار خاصی انجام بدیم.فقط میخوایم ببینیمش و مثل یک ناظر بی طرف بهش نگاه کنیم همین.

پذیرش شرط اولیه برای رسیدن به آرامش هست و بدون پذیرش هر لحظه زندگی  آرامش واقعی جاری نمیشه.


دفعه بعد درباره تجربه پذیرش به صورت عملی  صحبت کنیم و در ادامه وارد بحث بخشش میشیم .

لطفا توی بحث ها مشارکت کنید و از تجربیات خودتون بگید تا به اسم خودتون توی وبلاگ قرار بدیم تا بقیه هم استفاده کنند.


امشب بین ساعت 12 تا یک همگی با هم  در یک سینرژی جمعی برای آرامش خودمون تمرکز میکنیم و با خدا متصل میشیم.لازم به ذکره بدون استفاده از هیچ کلمه ذهن ساخته یا بر آمده از آموزه هایی که یاد گرفتیم  فقط و فقط با دل هاامون و به زبان خالص قلبمون با خدا یکی میشیم.در این ساعت هر آنچه که از اعماق قلبتون بیرون میاد رو با خدا در میون بگذارید و دعا کنید.دعا کنید که خداوند قلب هامون رو لمس کنه و با ما ملاقات کنه و هر لحظه زندگیمون رو با نشانه ها و وجود پر مهرش تقدیس کنه.هر آنچه که بیشترین نیاز رو بهش دارید ازش بخواهید و یادمون باشه که هر آنچه میخواهیم باید در امتداد خواست و اراده خداوند باشه و نه خواست و اراده ما.پس بگیم نه به خواست و اراده ما بلکه خواست و اراده تو ای خداوندم.

دوستان عزیزم اینکار رو هر شب در همین ساعت می تونیم انجام بدیم.کسانی که در این ساعت در دسترس هستن اسم هاشون رو اینجا بگذارن.


در پناه و قوت خداوند باشید

نظرات 4 + ارسال نظر
مرمر شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:02 ب.ظ http://winterladay.blogfa.com/

من در دسترس هستم ، فقط یه سوال پای نت باشیم یا نه ؟؟ یعنی شما اون ساعت اینجا آنلاین هستید ؟؟
ببخشید آخه اولین باره توی چنین زنجیره ای هستم

نه لزوما فرقی نداره که آنلاین باشی من ولی آنلاینم

مرمر دوشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:53 ق.ظ http://winterladay.blogfa.com/

مریم چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:40 ق.ظ http://mzbn.blogfa.com

من سرطان روده بزرگ داشتم که شکر خدا با معالجات پزشکی و کنترل ذهنی خودم تا حد خیلی زیادی تونستم بیماری رو کنترل کنم.خد را رو شکر. سال 90 خیلی مریض بودم و آخر های دوره شیمی درمانی اونقدر اختلال در بدنم بوجود اومده بود که در 24 ساعت شاید دو یا سه ساعت می خوابیدم. خونریزی شدیدی داشتم و درد همورویید داشت منو می کشد.واقعا وضعیت دردناکی داشتم.شبها که خوابم نمی برد فقط با خدا صحبت می کردم و خالصانه و از صمیم قلب می خواستم به من کمک کنه تا این دوره تموم بشه و خودش به من قدرتی بده که من بتونم به بیماری غلبه کنم. خدا هم حرفهای منو شنید و در کمال تعجب خودم روند بهبود خودم رو دیدم.من خیلی خدا رو حس می کنم و وقتی دارم باهاش حرف می زنم احساس می کنم با آرامش داره به حرفهای من گوش میده. اما من هم مثل بقیه ادمها گاهی این آرامش رو از دست میدم و به تقلا می افتم که مشکلات زندگی رو خودم حل کنم اما می بینم فقط به خودم آسیب می زنم و اوضاع همونجوری پیش می ره که باید پیش بره و من باید بسپرمش دست خدا.ارتباط با خدا واقعا از حجم مشکلات کم می کنه اینو مطمدنم و بهش رسیدم.

برات خوشحالم دوست گلم.و از خدا میخوام آرامش و سلامتی در لحظه لحظه زندگیت جاری باشه آمین

هامون دوشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:16 ق.ظ http://hdelshekeste.blogfa.com/http://

عشق زیـــــبـاتـــریــن لـــذّتـــیست کــه بـه وقــت ِ ارتـــکاب ِ آن ....

خـــــدا ،بـــــرای ِ بـــــشر ...

ایــــستــاده “دســـت” مــــــیـزنــــد …!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد